آخرین مطالب
امکانات وب
اصلا ی حالی هستم که بیا و ببین...
پ.ن ی ایراد بزرگی داره فقط دعا می کنم ایرادارو نبینن... من واقعا دهنم صاف شده واسش
همش 1000 تا 1000 تا صلوات نذر میکنم...
از ترس دارم سکته میکنم ( باید با خودم حداقل صبح زود...برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 54
برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 55
این روزا یعنی از وقتی فایل رو برای استادم فرستادم سرم خیلی خلوت تر شده اما دلشوره دارم ایراد خیلی بزرگ بگیره نتونم تو ی هفته جمعش کنم...در کنار اینا همش به آینده فکر میکنم به اینکه موفق میشم؟ اصلا چ کارایی میتونم انجام بدم؟ باید ی لیست از مهارت هام بنویسم...ایده های نو بدم.... از قالب فکر کهنه در بیام....واقعا نمیدونم...فقط امیدوارم خدا کمکم کنه کارا رو به راه بشه...
خلاصه ی حالی دارما....
برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 60
ی جا خوندم یا شنیدم که " خانواده بزرگترین دروغ دنیاست "
اولش مخالف بودم چون فکر میکردم تنها حامی و پشتیبان ی آدم فقط میتونه خانوادش باشه...
اما حالا نظر کاملا متفاوتی در این باره دارم...
گرچه قبل این ن صبح زود...برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 58
امروز صب خانم فلانی پیامک زد گفت استاد کارگاه شده !.....خدایا نمردیمو اینم دیدیم... :))
بعد پیامک 9 هزار تومن هدیه مکالمه اومد برای یک روز...
بعد قرار شد برم واسه آموزش بعد اگر شد استخدام...
هنوز دفاع صبح زود...برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 66
امروز رفتم دانشگاه بدو بدو امضا گرفتم و تاریخ دفاع مشخص شد...دقیقا همون روزی که خواهرم پرواز داره!
حالا با این غم داشتم کنار میومدم که دست کمک ندارم و چقدر بدبختم که کسیو ندارم تو این مواقع کمکم کنه.. صبح زود...برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 59
برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 66
تو این یک سال که مشغول نوشتن پایان نامه بودم
گله هایی دارم هم از خودم هم از بقیه و سیستم و ...
بطور کلی چیزایی که منو اذیت کرد رو میگم:
1- بی نظمی (یعنی نمیشد برنامه ریزی کرد،وقت نشناسی و هرج و مرج .. صبح زود...برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 58
لطفا نباش
برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 60
ایرادای بزرگی داشت...
-نمیدونست چی میخواد
-با حرف هرکی نظرش عوض میشد
-لوس بود-مرد نبود
-ثبات اخلاقی و عاطفی نداشت
* من چیزی از دست ندادم... اما اون خیلی چیزای مهم رو از دست داد !( چون من تو اون رابطه چیزی به دست نیورده بودم و فقط دردسر داشت)
پ.ن: دیشب همش کابوس بود و همش میگفتم "پسر نخبه خاله زنک" !
صبح زود...برچسب : نویسنده : tarikiha بازدید : 61